نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات نیکان از مردان نیک روزگار

و تو......

هزار بار فدایت میشوم ولی باز هم کم است برای تو بوسه بارانت میکنم ولی باز سیر نمیشوم از تو... سفره شام را پهن كرده بودم هنوز شروع نكرده بوديم كه صداي ريز كودكانه اي  آمد... ايكي واسه ميم ايكي واسه ابيد .. صدای  تو منو به خودم میاره.. برگشتم ديدم با اون دستهاي كوچولوت قاشقي برداشتي و يكي يكي تو بشقاب ميريزي. يك قاشق برنج براي مامان يك قاشق براي بابا.. آخه تو از سهم چه ميداني .. تو از قسمت چه ميداني.. چگونه به اين زودي تقسيم محبت را فرا گرفتي .. میخواهم بمانی و بمانی تنها برای خودم تا دعای مادرانه ام را بدرقه ی روزهای پیش رویت نمایم..   و توِ پسرکِ چشم و ابرو سیاه من.. من....
24 مرداد 1392

اسباب كشي

 زندگي آدم پر از تنوع و تغيير است الانم ما به اون مرحله تنوع رسيديم.  نميدونم چطور بايد از خونه اي دل بكنم كه پر از احساس و خاطره برام بوده  خاطره هايي كه باهاش لحظات خوشيمون رو بايكديگر ساختيم بايد از خونه اي بريم كه با عشق و اميد جهيزيه ام رو توش چيدم روزي رو يادم مياد كه  وسايلم رو با شوق باز ميكردم و با وسواس خاصي ميچيدمش ،روزي عروس كشونيم رو يادم مياد كه جلوي در خونه مادرم با اسپند به پيشوازم آمد و جلوي پاي عروس و دوماد گوسفند قربوني كردند.روزهاي قشنگي رو يادم مياد كه با همسرم توي اين خونه لحظات زيبايي داشتيم مهمانيها داده و رفته .قبل از بچه دار شدن چه خيالبافيها كه نكرديم من اداي ني ني رو در مي آوردم و با با حم...
18 مرداد 1392

عاشق حرف زدنتم

  عزیز ترینم نیکان جان.. الان که  2 سال و3  ماه از تولدت  ميگذره کلی برای خودت مرد شدی روز به روز شیرین و شیرین تر میشی و از حرف زدنت نگو که خیلی قشنگ و با ناز حرف میزنی تقریبا 2 ماهی است که هر کلمه ای که میشنوی تکرار میکنی خیلی هاشون رو درست بعضیهاشم به زبون خودت. يه كار خيلي قشنگي هم كه ميكني اينه كه آشناها رو كه ميبيني ميگي سلام خوبيي؟   بابایی یه جمله ای رو تو تلویزیون دیده که خیلی خوشش اومده این جمله رو بهت یاد داده اینقدر خواستنی میشی وقتی این جمله رو اینجوری ادا میکنی..... به یقین       نیکان      در نعمتند.     ...
4 مرداد 1392
1